تو خیلی خیلی مهربونی...............آقا

سلام اقا جون!
خیلی دلم تنگ شده بود که باز بتونم براتون بنویسم و دردو دل کنم
میدونم از حال من آگاهید بیش از خودم!
میدونم...
ولی آقا این نوشتن دلم رو خالی از غصه و غم میکنه
سبک میشم پر میکشم و میرم بالا...
آقا مدتی بود نمیتونستم بنویسم
شاید بقیه مقصر نبودن
اره!توقع من بود!توقعاتم بود که بهم ضربه زد
هم تو سفری که خدا قسمت کرد رفتیم کربلا هم اینجا هم...
آره اگر آدم توقعاتش رو از بقیه حتی دوستای خیلی نزدیکش کم کنه
خیلی راحته!
آدم باید از خدا توقع داشته باشه و معصومین علیهم السلام
برعکس!امثال من دلشون که دست خدا نیست!
توقعم که همیشه از بنده های خدا دارن به جای خودخدا!
اگر به قول حاج(م.د) دلمون دست خدا بدیم خدا خودش کارامون رو درست میکنه
ولی ما میگیم خدا ولی هیچ جای زندگیمون نیست!شاید نماز رو برای طاعتش بخونیم
اونم هزار ایراد داره توش!حواسمون همش پرته(جای عیر خدا است!) اگر نبود که الان حال و روز مون (منظورم خودمه)این نبود.
آقا من اگر از دوستام توقعی نداشتم که...
اگر نداشتم و امیدم به خدا بود!
موقعی که ومدن و با شوخی بهم گفتن تربت سیدالشهدا گرفتیم تو نیومدی بهت ندادن
نمیشکستم و نمیریختم رو زمین!
کاش همون موقع میرفتم حرم عموتون و میخواستم بهم یک کم امید و توقع از خدا بدن بهم نه توقع از دوستان...

آقا دلم خیلی پره میدونی!
میدونی ولی اول ازتون میخوام که دعا کنید این خونه برام نا امن نشه!
کسایی که نگذاشتند خونه قبلی بنویسم اینجا رو پیدا نکنن
آخه بهشون چندین بار تذکر دادم ولی نرود میخ اهنین در سنگ
منم نتونستم ننویسم اومدم اینجا و ...
آقا باز هم میگم شما و خدا رفیق من لا رفیق له اید!
رفیق کسی که رفیقی نداره مثل من!
پس دریابیدم اساسی که حالم خراب است
آقا مدتیه تو مجلسا همش فکر میکنم تحت نظرم نمیتونم حال ای پیدا کنم اگر پیدا میشه با نگاه بعضی ها میره
آقا برام دعا کن
دعا کن هم برای من هم برای اون چشم های نامحرمی که ...
اقا!دوستت دارم